دينادينا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

دينا

دينا در سرزمين عجايب! Deena In Wonderland!

روز يكشنبه اول آبان ما تصميم گرفتيم همراه خاله ياسمين و پسركوچولوي نازش بريم سرزمين عجايب .اين اولين بار بود كه دينا ميرفت سرزمين عجايب و من همش نگران بودم از سروصداي اونجا بترسه و اذيت شه.اما خداروشكر خيلي هم اونجارو دوست داشت!     علي الخصوص كه ماشينهاي خوبي هم داشت و دينا حسابي رانندگي كرد! دخملكم يه درايور حسابيه!       وقتي براي نقاشي صورت وائل كوچولو منتظر بوديم، يكي از عموهاي فيتيله اي رو ديديم و باهاشون عكس گرفتيم!( از اونجايي كه شيوه وسايل الكترونيكي هست،دوربين ياري نكرد و با موبايل عكس گرفتيم!بي كيفيت شد!)   ...
31 ارديبهشت 1392

این روزها...3

سلام کلی چیز نوشته بودم با حرکت یکباره موس همش ناپدید شد! این روزها دینا جون عاشق نقاشیه!وقتی چشمش به دفتر و مداد میفته خوشحال میشه و میگه چش چش!حالایا ما باید براش چیزی بکشیم یا خودش خط خطی می کنه!(با هر دو تا دستش هم می نویسه!)اگه قرعه به نام ما افتاده باشه که باید شروع کنیم تند تند حیوونارو کشیدن! منم که استاد رسم و نقاشی!کلی حیوون جدید خلق می کنم! تازه رفتم از روی یکی از لباس خونه هاش (پر از حیوونای مزرعه است)کلی تمرین کردم! هر کدوم از حیوونا رو که می کشیم ازدینا میپرسیم:?....What's the sounds of  بعد دینا صداشونو در میاره.میتونه صدای گوسفند- کلاغ-شیر-زنبور-اسب-گاو-جغد! و قورباغه رو در بیاره. هرجا هم که ماهی می بینه م...
9 ارديبهشت 1392

این روزها...دینا جون و علاقه مندیهایش! !Deena's Favorites

دینای نازنین ما این روزها عادات جدید و بامزه ای پیدا کرده که دوست دارم برای ثبت همیشگی اش اونا رو اینجا آپ کنم! یکی یکی مینویسم: - عاشق دیدن فیلمهاشه که تو پارک یا هرجای دیگه ای گرفته شدن.هرکدومو چندین بار می بینه و از دیدنش لذت میبره!با خنده های خودش و هرکس دیگه ای(توی فیلم) می خنده و برمیگرده عکس العمل مارو هم چک می کنه!!!! - کلی وسایل بازی آشپزخونه ای داره(مثل فابلمه-فنجون-قاشق و ...) که همه رو پخش می کنه و باید بشینی و باهاش مهمونی چای برگزار کنی!خودش چای میریزه و فنجونش و هم برمیداره و خانم وار (انگشت کوچیکشو بالا نگه میداره)اونو سرمی کشه و مستقیم میگزاردش وسط بشقاب نعلبکی! یه وقتها هم چنان نوچ نوچی می کنه که بیا ...
2 ارديبهشت 1392

این روزها...2

از وقتی روزها طولانی تر شدن و هوا هم خوب شده کار ما هم حسابی دراومده.دینا جون حوصلش تو خونه سر میره، میره پشت در وامیسته و به در میزنه.این یعنی وقت ددره!ما باید در کوتاه ترین زمان ممکن حاضر شیم و پیش به سوی ددر!!!حالا اگه ما سرحال باشیم که پارک نزدیک خونمونو بعنوان هدف گردشگری  انتخاب می کنیم!!وگرنه که به حیاط خونه اکتفا می کنیم که البته بزرگ و قشنگه و 3تا کوچولوی دیگه همیشه توش مشغول بدوبدو کردن و دوچرخه سوارین! دینا عاشق بچه هاست و با دیدنشون ذوق می کنه. یکی از پسرها یه سه چرخه داره که دینا دوست داره سوارش بشه اما براش بزرگه از طرفی اون بچه هم حسابی خسیسه!نمیدونم چرا ولی پدرومادرها این روزها دارن خساست و تنگ نظری رو بعنوان...
2 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دينا می باشد